طنز تلخ تاریخ: تکرار شرایط مشابه در دورههای مختلف زندگی
دیوید و آیدا در دو تلهی زندگی گرفتار شده بودند: «محرومیّت هیجانی، آسیبپذیری». در ادامهی به معرفی بیماران دیگری میپردازیم که در تلههای دیگری گرفتار شدهاند: اطاعت، بیاعتمادی / بدرفتاری، رهاشدگی، نقص / شرم، استحقاق، وابستگی، شکست، معیارهای سختگیرانه و طرد اجتماعی. با خواندن این مطالب احتمالاً متوجه میشوید که شما نیز گرفتار یک یا چند تا از این تلههای زندگی شدهاید.
ما تمایل داریم که دردها و رنجهای دوران کودکی را کماکان زنده نگه داریم. این مسأله یکی از بینشهای عمیق در رواندرمانیهای مبتنی بر روانتحلیلگری است. فروید به این پدیده، اجبار به تکرار میگفت. فرزند یک فرد میگسار با کسی ازدواج میکند که میگسار است. کودکی که در دوران کودکیاش با بدرفتاری اطرافیان رو به رو شده است با فردی بددهن، گستاخ و پرخاشگر ازدواج میکند یا این که خودش از دیگران سوء استفاده میکند. فردی که در دوران کودکیاش آزار جنسی را تجربه کرده است، در بزرگسالی ممکن است در دام روابط آشفته و بیهدف بیفتد. کودکی که تحت سلطهی دیگران بوده است، ممکن است در دوران بزرگسالی به شدّت دیگران را کنترل کند.
این پدیده در نگاه اول گیج کننده است. چرا ما دست به این کار میزنیم؟ چرا دوباره رنجها و دردهایمان را زنده میکنیم و هر دم هیزمی بر این آتش میگذاریم؟ چرا نمیتوانیم دست از این الگوها برداریم و زندگی بهتری برای خودمان تدارک ببینیم؟ در واقع هر کسی با متوسل شدن به روشهای محکوم به شکست، به تداوم این الگوهای منفی دامن میزند. این واقعیت تعجببرانگیز را درمانگران نیز قبول دارند. در دوران بزرگسالی، شرایط و موقعیتهایی ایجاد میکنیم که شبیه به شرایط و موقعیتهای دوران کودکیمان است. منظور از تلهی زندگی، تمام روشهایی است که باعث بازآفرینی شرایط دوران کودکیمان میشود.
تلهی زندگی، اصطلاحی عامیانه است و واژهای که متخصصان برای اشاره به تلهی زندگی به کار میبرند، طرحواره است. مفهوم طرحواره از روانشناسی شناختی نشأت گرفته است طرحوارهها را میتوان اینگونه تعریف کرد: «باورهای عمیق و تزلزلناپذیری که در دوران کودکی دربارهی خود، دیگران و جهان اطراف در ذهنمان شکل گرفتهاند.» این طرحوارهها نقش تعیین کنندهای در شکلگیری احساس ما دربارهی خودمان دارند. رها کردن این طرحوارهها مستلزم چشمپوشی از امنیّتی است که در پناه این طرحوارهها به دست آوردهایم. بنابر این این باورها علیرغم آسیبی که به ما میزنند، در پناه آنها احساس امنیّت میکنیم زیرا به ما قدرت پیشبینیپذیری و اطمینانآفرینی میدهند. این باورها را میتوان به امنیّت داشتن فردی ترسو در خانه تشبیه کرد. به همین دلیل شناختدرمانگران اعتقاد دارند که تغییر این باورها، کاری سخت و طاقتفرسا است.
اگر موافق باشید به چگونگی تأثیر این تلههای زندگی در روابط عاطفی و عاشقانه (جذابیت طرحوارهای) می پردازیم .
روانشناسی دوران ,زندگی ,شرایط ,دیگران ,کودکی ,تلهی ,ازدواج میکند ,دوران کودکیاش ,دوران کودکیمان ,تلهی زندگی، ,دوران کودکی ,دورههای مختلف زندگی , منبع
درباره این سایت